به گزارش همشهری آنلاین، همه ماجراهای فوتبال ایران این روزها کاملا قابل پیشبینی بهنظر میرسند. از لغو مدام نبردهای تدارکاتی تیم ملی تا حذف زودهنگام تیم ملی امید از رقابتهای قهرمانی زیر ۲۳سال آسیا که در پایان مرحله گروهی اتفاق افتاد. باید بپذیریم که بعد از شکست مقابل ترکمنستان، در انتظار چنین اتفاقی بودیم اما درست برخلاف این ماجرا، حجم حملات به مهدی مهدویکیا در جایگاه سرمربی تیم ملی امید کمی دور از انتظار بهنظر میرسید. مهدی در قامت یک سرمربی حذفشده، باید مورد نقد فنی قرار بگیرد اما آنهایی که چنین بیرحمانه به او میتازند، حتما فراموش کردهاند که این مربی تیمش را تنها با ۲بازی تدارکاتی به این تورنمنت برد و عملا فرصتی برای ایجاد هماهنگی بین بازیکنها نداشت.
منتقدان تند و تیز کیا حتما این حقیقت را هم نادیده گرفتهاند که او ۲بازیکن بسیار مهم را بهخاطر ناهماهنگی در اتمام لیگ و عدم همکاری باشگاهها، با خودش به این مسابقات نبرد. توجهنکردن به نکتههای مهمی از این دست، نوع انتقادها نسبت به عملکرد تیم ملی را از دایره انصاف و منطق خارج میکند. هیچکس نمیتواند ادعا کند که این تیم، خوب بوده و به همه اهدافش رسیده اما این حذف، آن فاجعه بزرگی نیست که در ذهن بیشتر هواداران فوتبال در ایران جریان دارد.
حذف تیم ملی از دور گروهی جام ملتهای آسیا خبر خوشایندی بهنظر نمیرسد، اما در عین حال «فاجعه» هم نیست؛ چراکه این مربی با مهرههای زیر ۲۱سال به این تورنمنت رفت و بازیکنانی را با خودش به این جام برد که بتوانند در المپیک ۲۰۲۴ پاریس هم بازی کنند. ایران میتوانست با تیم قدرتمندتری راهی این جام شود، همه استعدادهایش را بسیج کند و نتایج بهتری بهدست بیاورد اما شاید برای نخستینبار، «آینده» در فوتبال ایران به زمان حال ارجحیت پیدا کرد و این مسابقهها برای تیم ملی امید، به چیزی شبیه یک اردوی تدارکاتی برای نبردها و بازیهای مهمتر تبدیل شد. این بازیکنان، تجربه چندانی از بازی در کنار هم ندارند. بیشتر آنها مهرههای بسیار کمسنوسالی هستند که حتی در رده باشگاهی فرصت خاصی برای بازی بهدست نمیآورند. طبیعتا به زمان زیادی لازم خواهد بود تا این تیم و این نسل به هماهنگی دست پیدا کنند و به یک مجموعه واقعی و بینقص تبدیل شوند.
حقیقت آن است که تیم ملی ایران هرگز در بین ۴تیم برتر جام ملتهای زیر ۲۳سال آسیا قرار نگرفته است. ایران در همه تجربههای حضور در این جام، فقط «یکبار» از دور گروهی رد شده و در همان مسابقات هم در یکچهارم نهایی از جام کنار رفته است. پس این حذف، نه یک اتفاق نادر است و نه زلزلهای ویرانگر برای فوتبال ایران بهحساب میآید. این فقط یک اتفاق تلخ و تکراری است که شاید با تغییر نگاه و رویکردها نسبت به نسلسازی و همچنان فراهمآوردن امکانات لازم برای تیمهای پایه، به مرور زمان تغییر کند.
ماموریت اصلی مهدی و سایر اعضای کادرفنی تیم ملی امید، رساندن این تیم به المپیک خواهد بود. همین ماموریت است که عیار واقعی او بهعنوان یک سرمربی را نشان میدهد. اصرار برای ایجاد تغییر در این تیم، شاید همان فعالیتهای قبلی را هم به راحتی بیاثر کند. اگر فدراسیون تا اینجا به کیا اعتماد داشته، باید در چنین موقعیت سختی تمامقد پشت این مربی بایستد. اگر هم اعتمادی در کار نیست، بهتر است این همکاری در همین نقطه به پایان برسد؛ چراکه رسیدن به المپیک و شکستن طلسمی که برای ۴دهه فناناپذیر بوده، نیاز به صبر و حوصله بسیار زیادی دارد. هیچ راهی نیست که ما را یکشبه به رقابتهای المپیک برساند. برای تماشای این قاب خوشایند، باید نماهای ناخوشایند زیادی را تماشا کنیم.
نظر شما